• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    جستجو :
جلد بیستم - صفحه 411 -  انبيا و تشكيل حكومت اسلامي
صفحه : 411
انبيا و تشكيل حكومت اسلامي
ابراهيم مسائل را مي گفت ؛ بعد هم بر مي داشت [با] بتهايي كه آن وقت [بود] - مثل اين بود كه يكي به خداي تبارك و تعالي در مذهب ما جسارت كند - اين طور معارضه مي كرد باهاشان . ولي مسائل را هم مي گفت ، مقابله مي كرد با ستم ، مقابله مي كرد با ظلم .اين معنايي كه به خورد ما داده بودند قدرتهاي مستكبر جهان كه نبايد ديانت در سياست دخالت بكند، اين از آن سياستهايي بوده است كه آنها داشتند براي عقب نگه داشتن مسلمين و براي اينكه نگذارند اينها معارضه كنند. و لهذا، اينها را وادار كردند، اين قدرتبليغ كردند كه در بين بسياري از قشرها اين است كه آخوند به سياست چه كار دارد؟چه كار داري ، تو برو دعايت را بخوان ! حتي حضرت عيسي - سلام الله عليه - كه اين اشخاصي كه تابع او هستند خيال مي كنند كه حضرت عيسي فقط يك معنوياتي مي گفته است ، ايشان هم همين طور بوده ؛ از اول بنا بوده بر اين كه معارضه كند. آن وقتي كه متولدشده ، تازه متولد شده است ، مي گويد كه من كتاب آوردم . قرآن اين را نقل مي كند كه تازه متولد شده بود، وقتي كه مادرش به واسطه آن تهمتهايي كه مي زدند - يهود برش مي زدند- ناراحت بود؛ همچو كه متولد شد، گفت كه نه ، غصه نخور اگر كسي آمد پيشت باهات صحبت بكند، تو بگو كه من صايمم - و صايم بوده لابد - و برويد از آن بچه بپرسيد. اينهاآمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بنا كردند به حضرت مريم حرفهاي نامربوطزدن . حضرت مريم هم اشاره كرد به او كه برويد آنجا. گفتند: ما چه جور با اين [بچه ]تكلم كنيم ؟ بعد ايشان شروع كرد كه خدا به من كتاب داده است . ببينيد چي مي گويد! اين مسئله كتاب دادن معلوم مي شود يك مسائلي قبل از اين است كه ايشان متولد بشود."كتاب بهم داده ، به من توصيه كرده چه بكنم ، چه بكنم "؛ همان مسائل را مي گويد. يك همچو حضرت عيسايي نمي نشيند تو خانه و مسئله بگويد تا چه بشود. اگر مسئله مي خواست بگويد و مسئله گو بود، ديگر چرا دارش مي كشيدند؟! ديگر چرا اذيتش مي كردند؟!
و همين طور ساير انبيا و آن چيزي كه از همه مشهودتر است . حضرت رسول